اعمر

معنی کلمه اعمر در لغت نامه دهخدا

اعمر. [ اَ م ُ ] ( ع اِ ) ج ِ عَمرو، نام مرد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ج ِ عَمرو که از اعلام عرب است. ( از اقرب الموارد ). عَمرون. عُمور. ( اقرب الموارد ).
اعمر. [ اَ م َ ] ( ع ن تف ) آبادان تر. ( ناظم الاطباء ). معمورتر. آبادتر. عامرتر. ( یادداشت بخط مؤلف ): کان مجلس یوحنابن ماسویه اعمر مجلس کنت اراه بمدینةالسلام لمتطبب او متکلم او متفلسف. ( عیون الانباء ج 1 ص 75 س آخر ). و بلادالهند اوسع من بلادالعین... و بلادالعین اعمر. ( اخبارالصین و الهند ص 26 س 2 ). || طویل العمرتر. دراززندگانی تر.
- امثال :
اعمر من ابن لسان الحمرة.
اعمر من ضب .
اعمر من قرار.
اعمر من معاذ.
اعمر من نسر.
اعمر من نصر.

جملاتی از کاربرد کلمه اعمر

بلده اعمر (به عربی: بلدة أعمر) یک شهرداری در الجزایر است که در دائرة تماسین واقع شده‌است. بلده اعمر ۶٬۵۸۹ کیلومتر مربع مساحت و ۱۴٬۵۴۰ نفر جمعیت دارد و ۹۲ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده‌است.