اعضاب

معنی کلمه اعضاب در لغت نامه دهخدا

اعضاب. [ اِ ] ( ع مص ) شاخ شکستن گوسپند را. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). شکستن شاخ داخل گوسپند و نیز شکستن یکی از شاخهای گوسپند بطورمطلق. ( از اقرب الموارد ). || گوش شکافتن ناقه را. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). سوراخ کردن گوش گوسپند و ناقه. ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه اعضاب در فرهنگ فارسی

شاخ شکستن گوسپند را

جملاتی از کاربرد کلمه اعضاب

واگنکنشت خواهان این شده که حزب چپ اهداف رادیکال و سرمایه‌داری‌ستیزانه را تعقیب کند، و از اعضاب میانه روتر سوسیال دموکرات (اس په ده) و اتحاد ۹۰/سبزها متمایز شود. او از شرکت حزب چپ در حکومت‌های ائتلافی، مخصوصاً در حکومت ایالتی برلین، که هزینه کرد اجتماعی را کاهش داده و برخی خدمات را خصوصی‌سازی کرده انتقاد کرده است.