اعالی

معنی کلمه اعالی در لغت نامه دهخدا

اعالی. [ اَ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ اَعْلی ̍. ( ناظم الاطباء ) بلندان و بلندمرتبگان. ( از کنز ) ( کشف ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( از فرهنگ نظام ). مردمان بلندقدر. ( ناظم الاطباء ). || ضد اسافل. ( یادداشت مؤلف ). جاهای بلند. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) : عبداﷲبن عزیز از حبس ناصرالدین خلاص یافته بود و به اعالی ماوراءالنهر رفته. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 151 ). || در تداول جغرافیانویسان قدیم عربی زبان ، اعالی را بر شمال هر ناحیه اطلاق می کردند. اعلون. و رجوع به اعلی و اعلون شود.

معنی کلمه اعالی در فرهنگ عمید

۱. مردمان بلندقدر، اشخاص بلندمرتبه، بلندپایگان.
۲. سرزمین های شمالی.

معنی کلمه اعالی در فرهنگ فارسی

مردمان بلندقدر، اشخاص بلندمرتبه، بلندپایگان، جاهای بلند، جمع اعلی
( صفت ) جمع اعلی . ۱ - برتران والاتران . ۲ - بلندپایگان ارجمندان مقابل ادانی .

جملاتی از کاربرد کلمه اعالی

آن کعبه اعالی وان قبله معالی آن منبع معانی وان مجمع فضایل
کنی با خود اعالی را اعادی نبینی در جهان جز نامرادی
خاصه این شهریار عالی رای کش بود بر سر اعالی پای
چه شعله بود که ناگه نمود جلوه و سوخت دل اَدانیِ این کشور و اعالی را