اعاد

معنی کلمه اعاد در لغت نامه دهخدا

اعاد. [ اَ دِن ْ ] ( ع اِ ) اعلال شده اعادی. رجوع به اعادی شود.

معنی کلمه اعاد در فرهنگ فارسی

اعلال شده اعادی

جملاتی از کاربرد کلمه اعاد

بالفضل اعاد ما فقدنا بعد الحولان و التواری
فَکَیْفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ اعاد فی قصة عاد مرّتین فقیل الاول فی الدنیا و الثانی فی العقبی کما قال فی موضع آخر: لِنُذِیقَهُمْ عَذابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَخْزی‌.
«اذْهَبا إِلی‌ فِرْعَوْنَ» اعاد لانّ الأوّل مطلق و الثانی مقیّد. «إِنَّهُ طَغی‌» کفر و جاوز الحدّ فی الکفر. مفسران گفتند موسی با اهل خویش از مدین برفت و روی بمصر نهاد و هارون آن وقت بمصر بود نزدیک مادر خویش، وحی آمد بهرون که موسی را استقبال کن، یک مرحله باستقبال موسی آمد و موسی را گفت مرا چنین وحی آمد و بفرمان حق جل جلاله آمدم، موسی گفت آری که رب العزّة مرا برسالت بر فرعون میفرستاد، درخواستم تا تو با من باشی و مرا یاری دهی تا رسالت حق بهم بگزاریم، پس رب العالمین با ایشان خطاب کرد «اذْهَبا إِلی‌ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغی‌».