جملاتی از کاربرد کلمه اطلس پوش
شد ز خون بی دریغ کشتگان خاک اطلس پوش وقاتل ناپدید
باز شد پیکر زیبای چمن اطلس پوش شد دمن دفتر ما نی ز خطوط و زنقوش
ز خون صید اطلس پوش شد صحرا و از شوخی اشارت برنمی دارد سر از دنبال ابرویش
تیره بختی همچو داغ لاله در خون می تپید از فروغ می در و دیوار اطلس پوش بود
چو شب گشتند اطلس پوش مردم زمین و آسمان شد پر ز انجم
شبه را کز سیه پوشی برآمد نام آزادی به از یاقوت اطلس پوش داغ بنده فرمانی
فقر را دیدم مثال کان لعل تا ز رنگش گشتم اطلس پوش من
از فروغ شمع ایمن سنگ اطلس پوش شد داغ نومیدی نخواهد سوختن جان مرا
عجب آن شعر اطلس پوش جعدش بگرد اطلس رخسار چونست
گفتمش باز بگو گفت یکی اطلس پوش بنده ساده که دارای زمین و زمن است