اصبعین. [ اِب َ ع َ ] ( ع اِ ) تثنیه اصبع. دو انگشت : من چو کلکم در میان اصبعین نیستم در صف طاعت بین بین.مولوی.و در این بیت اشاره به حدیث علی ( ع ) است که فرمود: قلب المؤمن بین اصبعین من اصابعالرحمن : نور غالب ایمن از کسف و غسق در میان اصبعین نور حق.مولوی.و رجوع به اصابعالرحمن شود.
معنی کلمه اصبعین در فرهنگ فارسی
تثنیه اصبع، دوانگشت، دوانگشت که چیزی رابگیرد دو انگشت .
جملاتی از کاربرد کلمه اصبعین
و این هنوز ورع عامّ است. امّا ورع خاصّ ورع دلست. و ورع دل آنست که: هر چه نه عالم حقیقت بود در آن فکرت نکند و اگر خاطری بدو در آید که نه وارد حقّ باشد آن را بجاروب توبه و استغفار از درگاه دل بروبد، و آن آرزوها که شهوات در دل افکند بدست توکّل و خوف از دل محو کند. و آنجا که فرمان حقّ نباشد، بدل آنجا سفر نکند تا در مکان خویش بین اصبعین من اصابع الرّحمن ثابت بماند. هر دل که جایی بباطل سفر کند، مثال شاهی بود که از تخت عزّ خویش و از میان سپاه خویش برود و در عالم اعداء سفر کند. این چنین دل هرگز بسلامت نبود. و فرق میان ورع ظاهر و ورع باطن آنست که: متورّع ظاهر فردا دیده باز کند، حقّ را نبیند و متورّع باطن امروز دیده فراز کرده حقّ را میبیند. عمر خطّاب دل از هر چه دون حقّ خالی کرد، لا جرم تجلّی حقّ جلّ جلاله بر ساحت دلش تافت، تا میگفت: رأی قلبی ربّی.
از بن انگشت عین او آورد بحر دل در اصبعین او آورد
و یقال: قال اللَّه عزّ و جل «وَ نَزَعْنا ما فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ» و لم یقل: ما فی قلوبهم، لانّ القلب فی قبضة الحقّ بین اصبعین من اصابع الرّحمن، کما
تی شو و خوش باش بین اصبعین کز می لا این سر مستست این
ملک را بر دل دوستان ما تصرف و قدرت نیست، قرص آفتاب را در قبضه ملک میدان، و دل دوستان در قبضه ملک جل و علا، که مصطفی (ص) گفته: «قلوب العباد بین اصبعین من اصابع الرحمن».
در میان اصبعین افتادهٔ لاجرم غیری و عین افتادهٔ
دیده و دل هست بین اصبعین چون قلم در دست کاتب ای حسین
هم دلت را اصبعین قدرتست جان پاکت مرغ خاص حضرتست
دل مؤمن در اصبعین خدا است دست حق اندر آستین شما است
قال النبی (ص): قلب ابن آدم بین اصبعین من اصابع الرحمن.