اشیر

معنی کلمه اشیر در لغت نامه دهخدا

اشیر. [ اَش ْی ُ ] ( ع اِ ) ج ِ شیار. ( منتهی الارب ). ج ِ شیار که بمعنی روز شنبه باشد. ( آنندراج ). و رجوع به شیار شود.
اشیر. [ اَش ْ ی َ ] ( ص تفضیلی ) قاآنی این صیغه تفضیلی را از شیر جعل کرده است :
خنده او گاه خشم خنده شیر نر است
هرکه نگرید از آن خنده ز شیر اشیر است
قافیه گو جعل باش جعل ز من درخور است
رتبت من در سخن صد ره از آن برتر است
کز پی یک طیبتم خصم کند گیر و دار.
اشیر. [ اَ ] ( اِخ ) ( خوشحال ) پسر هشتمین ِ یعقوب بود که زلفه برایش تولید نمود. و او را چهار پسر و یک دختر بود. ( قاموس کتاب مقدس ). و از زلفه دو پسر تولد کردند، کاد و اشر و بروایتی جاد و اشر. ( حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 59 ). و رجوع به اشترقفا و کاد و اشر شود.
اشیر.[ ] ( اِخ ) نام یکی از سه قصبه زیرکوه از ولایات قهستان است. رجوع به نزهةالقلوب مقاله 3 ص 145 شود.
اشیر. [ اَ ] ( اِخ ) شهریست در جبال بربر بمغرب در مرز افریقیه غربی که مقابل بجانه در دشت واقع است و نخستین کسی که آنرا بنیان نهاد زیری بن مناد رئیس قبیله صنهاجی و جد معزبن بادیس از ملوک افریقیه بود. زیری در آغاز حال در جبال سکونت داشت و چون به مرحله رشد رسید بسبب دلاوریهایی که از وی پدید آمد گروهی از قبیله او بروی گرد آمدند و او بدستیاری همراهان خویش بر قبایل اطراف خود از قبیل زناته و بربر تاختن آورد و پیاپی بر ایشان پیروزی یافت و سرانجام کار او بالا گرفت و دستیارانش فزونی یافتند و درصدد امارت برآمد لیکن جایگاه وی و همراهانش کوچک بود، ناگزیر به جستجوی محل مناسب و وسیعی پرداخت و در ضمن اشیر را دید که با بسیاری ِ چشمه سارها و وسعت فضا و حسن منظر خالی از سکنه بود. از اینرو گروهی از بنایان را از شهرهای پیرامون خویش چون مسیله و طبنه و جز آن دو گرد آورد و در سال 324 هَ. ق. به ایجاد شهر اشیر آغاز کرد و آنرا به بهترین وجهی بپایان رسانید و بر بالای کوه آن جایگاه دژ استوار و تسخیرناپذیری بنیان نهاد که تنها از یک راه امکان داشت کسی بدان برود و این راه را ده تن صیانت میکردند. باری زیری اهل این ناحیه را حمایت میکرد و مردم در آنجا به کشاورزی پرداختند و ساکنان آن نواحی بعلت امنیت و وسایل رفاهی که در آنجا بود بدان هجوم آوردند و رفته رفته در شمار شهرهای مشهور درآمد. پس از زیری بنی حماد که پسرعمان بادیس بودند آن شهررا تصرف کردند، در آنجا سلسله ای تشکیل دادند و در برابر خاندان بادیس مقاومت میکردند. ( از معجم البلدان ). و صاحب قاموس الاعلام گوید: اما اکنون از وضع این شهر معلوماتی بدست نیامد. و رجوع به ماده بعد شود.

معنی کلمه اشیر در فرهنگ فارسی

خرابه های شهریست در شمال شرقی مغرب . ممکنست خرابه های مزبور آثار اشیر بند پیش باشد .

معنی کلمه اشیر در فرهنگ اسم ها

اسم: اشیر (پسر) (عبری) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: ashir) (فارسی: اشیر) (انگلیسی: ashir)
معنی: خوشحال، نام پسر یعقوب ( ع )

معنی کلمه اشیر در دانشنامه آزاد فارسی

اشیر (جغرافیا). اَشیر (جغرافیا)
شهری قدیمی و مستحکم در شمال افریقا، در ۱۰۰کیلومتری جنوب ـ جنوب غربی الجزیره، در قلمرو دولت جمهوری الجزایر. اشیر در کوه های تیطِری بنا شده و نخستین بار در نیمۀ قرن ۴ق از آن سخن به میان آمده است. بنیادگذار اشیر، زیری بن مَناد از قبیلۀ بربر صَنهاجه، این شهر را با اجازۀ قائم، خلیفۀ فاطمی، بنا کرد و اخلاف او در آن جا قصر و کاروان سرا و حمام و بناهای دیگر ساختند. این شهر در ۴۹۵ق به دست حاکم مرابطون تصرّف و غارت شد. در ۵۸۰ق غازی صنهاجی، متحد بنوغانیه، شهر را دوباره ساخت. از آن به بعد در تاریخ نامی و جایی نداشته است. ویرانه های اشیر قدیم هنوز باقی است.
اشیر (عهد عتیق). اَشیر (عهد عتیق)(Asher)
در تورات، پسر هشتم یعقوب و نیای یکی از اسباط دوازده گانۀ بنی اسرائیل به همین نام. سبط اشیر که در شمال غربی فلسطین سکونت داشتند، در زمانی که همۀ اسباط به رهبری موسی از مصر خارج شدند بیشترین اقتدار را داشت. با پیش بینی این که اشیریان نقش مهمی در فتح فلسطین ایفا خواهند کرد، مرغوب ترین زمین به آنان داده شد؛ تبریک های یعقوب (پیدایش، ۴۹: ۲۰) و موسی (تثنیه، ۳۳: ۲۴، ۲۵) حکایت از حاصل خیزی زمین یاد شده دارد. اما اشیریان، احتمالاً به دلیل آن که فرهنگ همسایگان فنیقی خود را جذب کردند، چندان با اسباط دیگر همراهی نکردند. در روزگار داود، سبط اشیر اهمیت پیشین خود را نداشت.

جملاتی از کاربرد کلمه اشیر

حاولت املی کتابا کی اشیر بما قلبی یقاسیه فی نبذ من الکلم