اشگ

معنی کلمه اشگ در لغت نامه دهخدا

اشگ. [ اَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان طبس مسینای بخش درمیان شهرستان بیرجند که در 24هزارگزی شمال خاوری درمیان و 13 هزارگزی باختر آواز واقع است. منطقه ای دامنه ای ، گرمسیرو سکنه آن 25 تن است که سنی اند و به فارسی سخن گویند. آب آن از قنات تأمین میشود و محصول آن ، غلات و شغل اهالی زراعت است. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).

معنی کلمه اشگ در فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان طبس سینا بخش درمیان شهرستان بیرجند که در ۲۴ هزار گزی شمال خاوری در میان و ۱۳ هزار گزی باختر آواز واقع است منطقه دامنه گرمسیر .

جملاتی از کاربرد کلمه اشگ

کرد چون عمان زمین را اشگ ابر قطره بار کرد چون تبت هوا را بوی باد مشگ پال
ز سیل اشگ میسازم خراب این عالم دل را برای خویش پیدا می‌کنم ویرانه در صحرا
همه شب اشگ میریزم ز سوز آتش شوقش بود رحم آبدش روزی بچشم اشگبار من
لابه‌ها کرد پیش او بسیار اشگ ریزان بسوز و نالۀ زار
زین اشگ روان کز فراق رویت بگذشته ز دامن خبر نداری
تا کی بود ز عشق رخم زرد و اشگ سرخ تا کی بود ز هجر لبم خشک و دیده تر
ماناست به اشگ محتشم کز تف دل می‌جوشد و از درون برون می‌ریزد
صائب از اشگ ندامت چون نداری بهره ای شستشوی نامه را با ابر احسانش گذار
دلا چو ابر بهاری به نوحه و زاری به بار اشگ جگر گون ز دیده پرنم
رخش افغان را عنان در ابتلای من دهید اشگ خونین را روان در ماجرای من کنید