اشکوه

اشکوه

معنی کلمه اشکوه در لغت نامه دهخدا

اشکوه. [ اُ / اِ ] ( اِ ) شأن و شوکت و شکوه و عظمت. ( برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ). عظمت و حشمت و آن را شکوه خوانند. مولوی معنوی فرماید :
صدق موسی بر عصا و کوه زد
بلکه بر دریای پراشکوه زد.( جهانگیری ) ( سروری ).مهابت و ترس و بر این قیاس است اشکوهید و شکوهید. ( رشیدی ). حشمت و عظمت و وقار. ( شعوری ). و رجوع به شکوه شود.

معنی کلمه اشکوه در فرهنگ عمید

۱. شکوه، جاه و جلال، شٲن و شوکت.
۲. مهابت، هیبت: صدق موسی بر عصا و کوه زد / بلکه بر دریای پراشکوه زد (مولوی: ۷۸۶ ).

معنی کلمه اشکوه در فرهنگ فارسی

اشکه: شکوه، جاه وجلال، شان وشوکت، مهابت
شان و شوکت و شکوه و عظمت عظمت و حشمت و آنرا شکوه خوانند .

معنی کلمه اشکوه در دانشنامه عمومی

اشکوه روستایی در دهستان کذاب بخش خضرآباد شهرستان اشکذر استان یزد ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این مکان ۲۸ نفر ( ۱۱خانوار ) بوده است.

جملاتی از کاربرد کلمه اشکوه

صدق موسی بر عصا و کوه زد بلک بر دریای پر اشکوه زد