اشکنوان

معنی کلمه اشکنوان در لغت نامه دهخدا

اشکنوان.[ ] ( اِخ ) نام قلعه ای است که عمیدالدین اسعد وزیر سعدبن زنگی اتابک فارس و پسرش ابوبکر به تهمت مکاتبه با محمد خوارزمشاه در آنجا محبوس شد. مرحوم اقبال آشتیانی آرد: اشکنوان یا شکنوان با اصطخر و قلعه شکسته سه قلعه بوده اند در حوالی شهر اصطخر بر روی سه کوه که مجموع آنها را «سه گنبدان » می گفتند. ( تاریخ مفصل ایران تألیف اقبال ص 384 ). و رجوع به همان کتاب ص 114 و کلمه ابرزی در همین لغت نامه و مرآت البلدان ج 1ص 42 و فهرست اعلام شدالازار و جغرافی غرب ایران ص 128، 130 و 131 و تاریخ جهانگشا ج 2 ص 97 و شکنوان شود.

معنی کلمه اشکنوان در فرهنگ فارسی

قلعه ای بود در فارس که با قلعه استخر و قلعه شکسته جمعا سه قلعه حوالی شهر استخر را تشکیل می دادند و بر روی سه کوه که مجموع آنها را [ سه گنبد ] می گفتند قرار داشتند . توضیح عمید الدین اسعد وزیر سعد بن زنگی اتابک فارس و پسرش ابوبکر بتهمت مکاتبه با محمد خوارزمشاه در قلعه اشکنوان زندانی شدند .

جملاتی از کاربرد کلمه اشکنوان

این روستا در دامنه کوهی تاریخی به نام اشکنوان قرار دارد.