اشتر مرغ

معنی کلمه اشتر مرغ در لغت نامه دهخدا

اشترمرغ. [اُ ت ُ م ُ ] ( اِ مرکب ) پرنده ای است که پای او شبیه به پای شتر است و سنگ و آتش خورد و با پایهای خود سنگ بر هر چیز که خواهد زند و خطا نکند و عربان او را نعامه گویند. ( برهان ) ( آنندراج ). جانوری است که پر دارد و پایش چون شتر، و آتش را خورد. ( مؤید الفضلاء ). جانوری است که پر دارد و پایش چون پای شتر، آتش خوردو آنرا اشترگاوپلنگ و اشترگاو و شترگاوپلنگ و شترگاو نیز گویند، بتازیش نعامه خوانند. ( شرفنامه منیری ). پرنده ای است که پای او شبیه به پای شتر است ، آتش وسنگ خورد و سنگ با پایهای خود بر هر چیز که زند، خطا نکند و عربان او را نعامه گویند. ( هفت قلزم ). ابوالسامری. مرغ آتشخوار. شترمرغ. ظلیم. نعام. نعامه. جانوری است پردار، پایش چون پای شتر و سنگ و آتش خورد.او را شترگاوپلنگ نیز گویند. ( از شعوری ج 1 ص 147 ).اسم پرنده ای است بسیار بزرگ که پا و گردنش بلند و شبیه به پا و گردن شتر است. نام عربی مرغ مذکور نعامه و نام تکلمیش در فارسی شترمرغ است. ( فرهنگ نظام ).
- امثال :
به شترمرغ گفتند بپر، گفت شترم ، گفتند بار ببر، گفت مرغم . ( فرهنگ نظام ).

معنی کلمه اشتر مرغ در فرهنگ فارسی

( اسم ) شتر مرغ

جملاتی از کاربرد کلمه اشتر مرغ

شاه بازانیم و جز بر خاک آن در کی نهیم بیضه چون آب اشتر مرغ آتش خوار خویش
چون ز کسب خود ندارد نان قسمت و آب رزق همچو اشتر مرغ آتش همچو لکلک مار خورد
آهن تفته بر اشتر مرغ باشد قوت جان مشک و عنبر زهر باشد در مشام خنفسا
چو اشتر مرغ گردان سپهدار همی خوردند آهن گل شکر وار
بیامدند سه نخاس چون سه اشتر مرغ گرفته دست دو منحوس چون دو بوتیمار