جملاتی از کاربرد کلمه اسیروار
آن تشنگان آل محمد اسیروار بر دشت کربلا به بلا گشته مبتلی
هر شب که عزم روی تو کردم اسیروار از گرد راه خویش گرفتم سراغ صبح
حلق رباب بسته طناب است اسیروار کز درد حلق ناله بر اعضا برافکند
بر راه جهل چند نشینی اسیروار چون در ره خرد نشوی شهسوار دین