اسکندر شیخی

معنی کلمه اسکندر شیخی در لغت نامه دهخدا

اسکندر شیخی. [ اِ ک َ دَ ش َ ] ( اِخ ) وی از اولاد افراسیاب جلالی ملقب بشیخی است. افراسیاب حاکم مازندران و از مریدان سید قوام الدین مرعشی مازندرانی بود. اسکندر در دربار امیر تیمور گورکان بسر می برد و ملازم وی بود. و آخرالامر سر به مخالفت برداشت. رجوع به حبیب السیر جزء 2 از ج 3 صص 106 - 110، 117، 138، 142، 147، 170 - 172 و سفرنامه مازندران و استرآباد رابینو ص 36، 139، 142 و 156 بخش انگلیسی شود.

معنی کلمه اسکندر شیخی در فرهنگ فارسی

وی از اولاد افراسیاب جلالی مقلب به شیخی است افراسیاب حاکم مازندران بود و از مریدان سید قوام الدین مرعشی مازندرانی بود .

معنی کلمه اسکندر شیخی در دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:افراسیابیا ن مازندران

جملاتی از کاربرد کلمه اسکندر شیخی

رحمت بر تو باد که مرا و خود را از آتش دوزخ نجات دادی لعنت بر اسکندر شیخی که می‌خواست، مرا همنعان خویش، به نار حجیم رساند.
سپس اسکندر چلاوی و چند تن دیگر، «رشانقه» را از «سادات» جدا کرد و به دستور تیمور هر کس که سید نبود را، «قتل عام» نمودند. تیمور پس از آن، برای اینکه مرعشیان دوباره به حکومت نرسند و منطقه را دچار شورش نکنند و همچنین برای آنکه آن‌ها را تحت نظر داشته باشد، فرمان داد سادات را به فرارود، مرکز حکومتش، انتقال دهند. به فرمان تیمور همهٔ مرعشیان را در کشتی نشانده و به فرارود بردند. چنان‌که کمال‌الدین را به خوارزم، مرتضی و عبدالله را به چاچ، فخرالدین را به کاشغر و زین‌العابدین را به سیرام تبعید کردند. تیمور نیز پس از تبعید سادات مرعشی، حکومت ساری را به جمشید قارن غوری و آمل را به اسکندر شیخی و رستمدار را به ملک طوس و نور را به ملک کیومرث اهدا نمود.
رحمت بر تو باد که مرا و خود را از آتش دوزخ نجات دادی لعنت بر اسکندر شیخی که می‌خواست، مرا همعنان خویش، به نار جحیم رساند.
در محرم سال ۷۸۴ هجری میربزرگ، رهبر مرعشیان، درگذشت و پس از مدتی تیمور گورکانی در سال ۷۸۶ هجری به جرجان و سپس مازندران آمد. در این اردوکشی تیمور به مرعشیان تعرض نکرد ولی پس از چند سال، در ۷۹۲ هجری، با تحریک اسکندر شیخی، تیمور به قلمرو مرعشیان هجوم آورد. سادات مرعشی پس از یورش تیمور، قلمرو پیشین پادوسپانیان را به ملک توس واگذار کردند، تا مانع از پیوستن او به جبههٔ دشمن شوند. با این حال ملک توس، از راه سمنان و دامغان، به اردوی تیمور در استرآباد رفت و اعلان اطاعت کرد. سرانجام تیمور در نبرد قراطوغان مرعشیان را شکست داد و در ۲۶ ذی‌القعده ۷۹۴ هجری مازندران به متصرفات تیموریان پیوست.
سپس اسکندر چلاوی و چند تن دیگر، «رشانقه» را از «سادات» جدا کرد و به دستور تیمور هر کس که سید نبود را، «قتل‌عام» نمودند. تیمور پس از آن، برای اینکه مرعشیان دوباره به حکومت نرسند و منطقه را دچار شورش نکنند و همچنین برای آنکه آن‌ها را تحت نظر داشته باشد، فرمان داد سادات را به فرارود، مرکز حکومتش، انتقال دهند. به فرمان تیمور همهٔ مرعشیان را در کشتی نشانده و به فرارود بردند. چنان‌که کمال‌الدین را به خوارزم، مرتضی و عبدالله را به چاچ، فخرالدین را به کاشغر و زین‌العابدین را به سیرام تبعید کردند. تیمور نیز پس از تبعید سادات مرعشی، حکومت ساری را به جمشید قارن غوری و آمل را به اسکندر شیخی و رستمدار را به ملک طوس و نور را به ملک کیومرث اهدا نمود.
عده‌ای از حامیان و فرزندان کیا افراسیاب نیز به همراهی اسکندر شیخی از میدان جنگ گریختند و به لاریجان و از آنجا به رستمدار فرار کردند. از آنجا به شیراز کوچیدند و بعد هم به خراسان خرامیدند و تا زمان استیلای امیر تیمور گورکانی، در دارالسلطنه هرات قرار داشتند.
سید قوام‌الدین مرعشی، پس از رها شدن از حبس، همراه با حامیان و اقوامش به دابو رفت و آمادگی دفاعی خود را افزایش داد. در جنگی که در سال ۷۶۰هجری با نام جلالک مار پرچین رخ داد، درویشان مازندران به رهبری قوام‌الدین توانستند در جنگ بر سپاهیان چلاوی غلبه کنند. به گزارش کتاب حبیب‌السیر، در این پیکار کیا افراسیاب چلاوی و چهار تن از پسرانش به قتل رسیدند. عده‌ای از حامیان و فرزندان کیا افراسیاب نیز به همراهی تنها فرزند بازمانده و کودکش اسکندر شیخی از میدان جنگ گریختند و تا زمان استیلای امیر تیمور گورکانی در دارالسلطنه هرات قرار داشتند.
بسیاری از مردم آمل از شهر گریختند و راهی ساری شدند تا آنکه آمل به «قحطی» دچار شد. اسکندر شیخی در این زمان برای آوردن غلات از گیلان کمک خواست ولی با وجود تلاش‌های او، برای ازدیاد جمعیت و بازسازی اقتصاد، این شهرها رونق سابقشان را بازنیافتند. مقارن همین ایام اسکندر مشهد میربزرگ را تخریب نمود. سید عزالدین رکابی، داماد کمال‌الدین مرعشی، هم در بازگشت از گیلان در جنگل‌ها کمین نمود و مدتی علیه اسکندر قیام نمود که در آخر اسکندر چلاوی با کمک قارن غوری، حاکم ساری، و خراسانیان در خدمت او، عزالدین رکابی را شکست داد و او و پنج پسرش را کشت.
پس از به قدرت رسیدن ملک طوس در ۷۹۲ هجری، قلعهٔ نور به کیومرث سپرده شد و به مقام کوتوال رسید. با آن که در ۷۹۵ تیمور گورکانی به طبرستان آمد و این سرزمین را مطیع خود کرده بود، همچنان قلعهٔ نور در تصرف کیومرث باقی ماند. در سال ۸۰۶ هجری، کیومرث با اسکندر شیخی، فرماندار تیمور در آمل، اختلافاتی داشت.اسکندر پس از اردوکشی تیمور به آذربایجان، بر قلمرو خود افزود و بسیاری از قلعه‌های رستمدار را به افراد زیردست خود سپرد. بدین شکل دارایی ملک کیومرث تنها به همان قلعهٔ نور محدود شده‌بود.