اسکندر ثانی
معنی کلمه اسکندر ثانی در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه اسکندر ثانی
پدر اسکندر ثانی و برادر سلطان اصل شاهان ز پدر یا ز برادر گیرند
ظل حق سلطان اعظم شه سلیمان رکن دین آنک گردونش خطاب اسکندر ثانی کند
منت ایزد را که باری هم شهنشاهی به حق در مبارک مسند اسکندر ثانی نشست
تویی اسکندر ثانی که نباشد روزی که کف تو مدد چشمه حیوان نکند
دارای ملوک عجم، اسکندر ثانی کز چشمهٔ جودش نکند خضر جدائی
عاجزم از تو و مدح تو همین می گویم تویی آن خضر کت اسکندر ثانی پدرست
مالک شش جهت اسکندر ثانی که فلک پیش قدرش سخن قدر قدر خان نکند
جد تو اسکندر ثانی است کز بهر بقاش از در او تا فنا صد سد دیگر بسته اند