اسکر
معنی کلمه اسکر در لغت نامه دهخدا

اسکر

معنی کلمه اسکر در لغت نامه دهخدا

اسکر. [ اَک َ ] ( اِخ ) قریه ای است مشهور قرب صعید مصر، بین آن و فسطاط از کوره اطفیحیه دوروزه راه است. عبدالعزیزبن مروان بعلت نزهت این قریه بدانجا بسیار میرفت و اقامت میکرد و هم آنجا درگذشت. و بعضی پنداشته اند که موسی بن عمران ( ع ) در اسکر متولد شده ، و بدانجا او را مشهدی است که تاکنون زیارتگاه است. ( معجم البلدان ).

معنی کلمه اسکر در فرهنگ فارسی

قریه ایست مشهور قرب صعید مصر بین آن و فسطاط از کوره اطفیحیه دو روزه راه است . عبد العزیز بن مروان بعلت نزهت این قریه بدانجا بسیار میرفت و اقامت می کرد و هم آنجا در گذشت و بعضی پنداشته اند که موسی بن عمران در اسکر متولد شده و بدانجا او را مشهدی است که تا کنون زیارتگاه است .

معنی کلمه اسکر در دانشنامه عمومی

آسکر. آسکر ( به لاتین: Asker ) یکی از شهرستان های واقع در استان آکرشوس کشور نروژ است. مرکز مدیریت این شهرستان در روستایی در آسکر و شهرداری آن نیز در حومه اسلو واقع شده و در ۱ ژانویه ۱۸۳۸ دارای شهرداری شد.
آسکر ۱۰۱ کیلومترمربع مساحت و ۵۹٬۰۳۷ نفر جمعیت دارد.
شهرها و شهرستان های خواهرخوانده آسکر:
• – اسلو، استان اسکونه، سوئد
• – گارزابایر، منطقه پایتخت، ایسلند
• – Jakobstad, Länsi - Suomi, فنلاند
• – Mapo - gu , سئول، کره جنوبی
• – Rudersdal, استان هوودستادن، Denmark
• – توشهاون، تورشاونار، دانمارک، جزایر فارو

جملاتی از کاربرد کلمه اسکر

و اسکر القوم دور کأس و کان سکری من المدیر
و روی انه قال: «انهاکم عن قلیل ما اسکر کثیره»
شاروک از والدین روزنامه نگار در لندن به دنیا آمد اما بخشی از دوران کودکی خود را در کنیا گذراند. او از نه سالگی در مدرسه تئاتر آنا اسکر شرکت کرد.
خصب غصنی ماء زلالی اسکر قلبی خمر وصال