اسپهبدی
جملاتی از کاربرد کلمه اسپهبدی
تو داری دل و رای اسپهبدی توانی ز ما دور کردن بدی
پس از تبعید خاندان کارن در زمان قباد، مجدداً انوشیروان آنها را به مقام اسپهبدی نشاند لیکن اصلاحاتی را برای کاهش نفوذ خاندانهای اشکانی آغاز کرد. این اصلاحات چندان موفقیتآمیز نبودند زیرا قدرت خاندانهای اشکانی همچنان رو به افزایش بود.
رستم دومین پسر اردشیر بود و برادرانی به نامهای شرفالملوک، شرفالدوله، و رکنالدوله قارن داشت. شرفالملوک در این میان از همه بزرگتر بود و برهمین اساس ولیعهد باوندیه بود. رستم در این هنگام به رهبری گروهی از نجبا و اشراف طبرستان دست یافت که قصد سرنگونی اردشیر را داشتند و داعیهٔ اسپهبدی نمود. اردشیر بر نقشهٔ آنان پی برد و رستم را محبوس کرد. در سال ۱۲۰۵، اردشیر یا به گفتهٔ برخی منابع شرفالملوک درگذشت و رستم با گریختن از محبس، خود را به پایتخت رسانده و در آمل تاج بر سر نهاد.
دربارهٔ مبدأ تقویم تبری نظرات متفاوتی ارائه شدهاست و مبدأ آن را اسپهبدی (۲۴شمسی)، یزدگردی، خراجی (۱۱ق. ه) یا باستانی مینامند. اما آنچه امروزه مشهور است بر اساس محاسبات نصرالله هومند آغاز آن باستانی و برابر با دوم مرداد ۱۳۳سال پیش از هجرت مصادف با پادشاهی قباد ساسانی و حاکمیت فرزندش کیوس بر ساتراپ تبرستان میباشد. وی معتقد است که در این سال مردمان تبرستان با برقراری یک روز کبیسه به نام ششک سال را از گردش بازداشتند و از این رو آن را مبدأ در نظر گرفت. از اینرو این تقویم با تقویم هجری خورشیدی ۱۳۳ سال تفاضل دارد که بعلت تفاوتشان در سر سال از اول فروردین تا اول مرداد این تفاضل ۱۳۲ سال میباشد.
شاه غازی رستم در ۵۵۸ هجری (۱۱۶۳ میلادی) یا ربیعالاول ۵۶۰ هجری (۲۳ ژانویه ۱۱۶۵) درگذشت. از آنجا که ولیعهد نخست او، گردبازو، پیشتر توسط اسماعیلیان ترور شدهبود، پس از رستم، پسر دیگرش علاءالدوله حسن، به مقام اسپهبدی باوندیان دست یافت. حسن رویکرد خشنتری نسبت به رستم داشت و موجب قتل بسیاری از درباریان پیشین شد.
علاءالدوله حسن بن رستم یا رستم ششم ملقب به شرفالملوک یکی از اسپهبدان باوندیان از ۱۳۲۸ تا ۱۳۳۴ میلادی بود. وی جانشین و فرزند شاه کیخسرو بود. چیز زیادی از دوران سلطنت او دانسته نیست؛ وی در سال ۱۳۳۴ درگذشت و برادرش حسن به اسپهبدی باوندیان رسید.
شاه غازی در دوران اسپهبدی خود بر قلمرو باوندیان افزود و علاوه بر طبرستان، کومس و گیلان بر جرجان و استرآباد، جاجرم، فیروزکوه، دماوند، ری، بسطام و دامغان نیز تسلط داشت.
این خاندان پس از آن که در رقابت با خاندان مهران (در زمان پیروز و قباد ساسانی) شکست خوردند، به نواحی دوردستتر که از مرکز حکومت به دور بود، تبعید شدند. از این دوره در طبرستان و زابلستان صاحب نفوذ شدند. لیکن در زمان انوشیروان، مجدداً سلطنت به خاندان کارن روی خوش نشان داد و به مقام اسپهبدی ربع شرقی (خراسان) رسیدند. این مقام شامل حاکمیت کومش و گرگان هم میشد. لذا برخی از تاریخدانان حوزه نفوذی این خاندان را در هیرکانیا (گرگان و مازندران) دانستهاند.
گاهشماری طبری / تبری (مازندرانی)، نوعی از گاهشمار ساسانی اسپهبدی است که در آن سال برابر ۳۶۵ روز و شامل دوازده ماه ۳۰ روزه بوده است.
رستم از همان آغاز نوجوانی در کنار پدر با مخالفان به نبرد میپرداخت. در نوجوانی پدر او را نزد سلطان سنجر فرستاد تا در نبرد خراسان شرکت کند. حضور مستمر رستم شاه غازی در میدانهای نبرد مختلف داخلی و خارجی، او را به عنوان یک مدعی در عرصهٔ سیاسی معرفی کرد و موجب مشهور شدنش شد.در ابتدای دوران سلطنت علاءالدوله، رستم شاه غازی به محاصرهٔ بهرام، عمویش که ادعای وراثت اسپهبدی داشت، پرداخت و نهایتاً بهرام با وساطت خواهر خود دژ را ترک کرد و به ری رفت. در پیکاری که رستم برای بازپس گرفتن دژ کیسلیان تدارک دید نیز در برابر لشکر قراجه ساقی، دلاوری خود را نشان داد.
رستم برای رسیدن به مقام اسپهبدی باوندیان رقیبان بسیاری داشت و قارن پیش از مرگ برای او در میان بزرگان طبرستان و اعضای خاندان بیعت گرفت.