معنی کلمه اسپنسر در لغت نامه دهخدا
اسپنسر. [ اِ پ ِ س ِ ] ( اِخ ) ادموند. یکی از شعرای مشهور انگلیس. مولد سال 1552 م. در لندن و وفات در سنه 1599 م. وی چند منظومه و بعض نمایش نامه های منظوم و نیز اشعاری دارد.
اسپنسر. [ اِ پ ِ س ِ ] ( اِخ ) هربرت. وی در قرن نوزدهم بزرگترین فیلسوف انگلیسی بشمار است. مولد او بسال 1820 م. پدر وجدّ وی معلم کتاب بودند. خود او هنگام تعلم به ریاضیات و علوم فنی مایل بود و مهندسی آموخت ، لیکن دروس وی منتظم نبود، به کتاب خواندن نیز اشتیاقی نداشت و معلومات فراوان خود را بیشتر با نظر و تتبعات شخصی دریافت و از آغاز عمر به مباحثات سیاسی و دینی و فلسفی رغبت داشت. از مطالعات علوم طبیعی نظر تحول و تکامل برایش پیش آمد و بر آن شد که یک رشته تصنیفها بعنوان فلسفه تألیفی مبنی بر همان نظر تصنیف و نشر کندو در این وقت چهل سال داشت و نزدیک به چهل سال دیگربرای این مقصود رنج برد و علت مزاج و ضعف پیری مانعکار وی نگردید. زمانی که به این کار همت گماشت کتاب داروین نوشته نشده بود و چون آن کتاب منتشر شد اسپنسر در فلسفه خود راسخ تر گردید و از تحقیقات داروین نیز استفاده کرد. پیش از آن هم از لامارک بهره برده بود. هربرت اسپنسر طبعش همه منطقی و تحقیقی و از خیالات شاعرانه بکلی دور بود، اهل ذوق نبود و شور عشق نداشت چنانکه تأهل هم اختیار نکرد. در نویسندگی شیوه وی بسیار ساده و بی آرایش و لیکن چنان روشن و مفهوم بود که مانند کتب ادب دلپذیر بود. به مفاخر و امتیازات و جاه و مال بی اعتنا بود و ثروتی نیندوخت چنانکه تصنیفهای وی بوسیله پیش فروشی و اعانه بچاپ رسید. اسپنسر عواطف و احساسات قلبی نشان نمیداد اما فطرتی سلیم داشت ، آمالش همه شرکت در تربیه بشری بود، هرچند میدانست که این مقصد بسی دور و راهش دراز است و مشکلات بسیار در پیش دارد ولی متوجه بود که نباید تنها زمان حال را در نظر داشت و به آینده نیز باید ناظر بود و از کلمات اوست که بلندترین آرمان اخیار اینست که در رسانیدن انسانی به کمال خویش شرکت کنند اگرچه اهتمام آنان غیرمحسوس باشد و مجهول بماند. از زمان جوانی تا پایان عمر به نگارش مقالات و رسالات اشتغال داشت ولیکن تصانیف معتبر او همان کتابهاست که بعنوان فلسفه تألیفی تدوین کرده و عبارتست از کتاب مبادی اولیه و اصول معرفةالحیات و اصول روانشناسی و اصول علوم اجتماعی و اصول اخلاق . عمر او از هشتادوسه سال درگذشت و در 1903 م. بمرد.