اسپندیار

معنی کلمه اسپندیار در لغت نامه دهخدا

اسپندیار. [ اِ پ َ ] ( اِخ ) پسر گشتاسب و او روئین تن بود. ( از برهان ). رجوع به اسفندیار شود.

معنی کلمه اسپندیار در فرهنگ فارسی

اسپندیا(ه . م . ) اسفندیار(ه . م . )

معنی کلمه اسپندیار در فرهنگ اسم ها

اسم: اسپندیار (پسر) (اوستایی، فارسی) (تلفظ: espand yār) (فارسی: اِسپنديار) (انگلیسی: espand yar)
معنی: اسفندیار، ( = اسفندیار )، آفریده مقدس، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان ایرانی، فرزند گشتاسپ شاه ایران و کتایون دختر قیصر روم

جملاتی از کاربرد کلمه اسپندیار

خوش آن روزگاران که اسپندیار برآورد از قوم سیتا دمار
از آن رو شدش نام اسپندیار که اسپند شد یار آن شهریار
خاندان اسپندیار یا اسفندیار (به پارسی میانه: 𐭮𐭯𐭭𐭣𐭩𐭲)؛ یکی از هفت خاندان ممتاز در دوره شاهنشاهی ساسانی بود. این خاندان هم همچون خاندان مهران در ری نشیمن داشت. که همین موضوع باعث شده تا تئودور نلدکه این خاندان و خاندان مهران را یکسان در نظر بگیرد. این خاندان، ادعا داشتند که از نژاد اسفندیار، پسر گشتاسپ بودند که زرتشت در دوران او ظهور کرد و از نخستین گروندگان به این دین بود و در گسترش این دین تلاش بسیار کرد. شاهین بهمن‌زادگان از نامدارترین کسان این خاندان بود که در دوره خسرو پرویز، یکی از سپهبدهای ایران بود و پیروزی‌های بسیاری به‌دست‌آورد.
زبون کردش اسپندیار دلیر به کشتیش آورد سهراب زیر