اسپاهان

معنی کلمه اسپاهان در لغت نامه دهخدا

اسپاهان. [ اِ ] ( اِخ ) اصفهان. اسپهان.سپاهان. صفاهان. اصفاهان. مؤلف فرهنگ رشیدی گوید: و از اسپاه مأخوذ است اسپاهان ، چه آن شهر همیشه موضع اقامت سپاه ایران بوده و در آن سگ نیز بسیار می بودچنانچه مؤلف تاریخ اصفهان علی بن حمزه گفته و الف ونون برای نسبت است. رجوع به اسپهان و اصفهان شود.

معنی کلمه اسپاهان در فرهنگ فارسی

اصفهان

جملاتی از کاربرد کلمه اسپاهان

سوی اسپاهان براه مرغزار باز میآمد ملکشاه از شکار
پس به اسپاهان شد و بر تختگه ماوا گرفت در جهانداری سبق زاسکندر و دارا گرفت
بگفت آن نامه را حالی ببردند بدست شاه اسپاهان سپردند
ای ری این گفته ملال آرد صد شکر که باز شه گرایید از اسپاهان سوی تو عنان