استوار دارنده

معنی کلمه استوار دارنده در لغت نامه دهخدا

استواردارنده. [ اُ ت ُ دا رَ دَ / دِ ] ( نف مرکب ) امین. آمن. مؤمن.

معنی کلمه استوار دارنده در فرهنگ فارسی

امین

جملاتی از کاربرد کلمه استوار دارنده

وَ مُصَدِّقاً و استوار دارنده‌ای‌ام و گواهی لِما بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْراةِ آن توریت که پیش از من فرا آمد. وَ لِأُحِلَّ لَکُمْ و فرستادند مرا نیز تا شما را حلال کنم و گشاده بَعْضَ الَّذِی حُرِّمَ عَلَیْکُمْ لختی از آنچه حرام کرده‌اند و بسته‌اند بر شما وَ جِئْتُکُمْ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ و بشما آوردم نشانی از خداوند شما، فَاتَّقُوا اللَّهَ و بپرهیزید از انباز گفتن و فرزند گفتن خدای را، وَ أَطِیعُونِ (۵۰) و فرمان برید مرا.
قالُوا یا قَوْمَنا، قوم خویش را گفتند ای قوم ما، إِنَّا سَمِعْنا کِتاباً أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسی‌ ما نامه‌ای شنیدیم که فرو فروستادند از پس موسی، مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ، راست گیرنده و استوار دارنده و گواه هر نامه‌ای را که پیش از آن فرستادند، یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ راه مینماید براستی.