استادند

معنی کلمه استادند در لغت نامه دهخدا

استادند. [ ] ( اِخ ) مؤلف مرآت البلدان بنقل از معجم البلدان و مراصد گوید: ناحیه ایست بخراسان. گمانم این است که از نواحی بلخ است - انتهی. ولی در معجم البلدان چاپ مصر در ردیف خود این نام نیست.

جملاتی از کاربرد کلمه استادند

سعد دولت را بسعدالدوله بازآمد نیاز هردو بهر بندگی در پیش استادند باز
باز بعضی در عجایبهای راه باز استادند در جنب گناه
گرچه استادند و دانا عقل پاک و فهم تیز پیش عقل و فهم او شاگرد و نادان آمدند
جمله استادند بیرون منتظر تا درآید اول آن یار مصر
مگر زان خودسران شد عشق دلگیر که استادند بهر عذر تقصیر
چونک استادند پیش تخت شاه یار شبشان بود آن شاه چو ماه
چون بماندند آن دو مرغ دلنواز در بر یکدیگر استادند باز
در استادند خلقی گردِ او در سپر بستند بر هم جمله از زر