اسالیب

معنی کلمه اسالیب در لغت نامه دهخدا

اسالیب. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ اسلوب. شیوه ها. راهها. طرق. فنها. گونه ها. طرزها. وضعها. انواع. اقسام : و انواع کرامات وصلات و اسالیب مبرّات که نطاق تقریر از شرح آن تضایق گیرد. ( جهانگشای جوینی ). و به نیابت آن ممالک عزالدین حسین خرجل را به انواع اصطناع و اسالیب مبار قضای حق او را مخصوص گردانید. ( جهانگشای جوینی ). ( شاعر ) باید که در افانین سخن و اسالیب شعر چون نسیب و تشبیب و مدح و ذم و آفرین و نفرین و شکر و شکایت و قصه وحکایت... از طریق افاضل شعرا و اشاعر فضلا عدول ننماید. ( المعجم فی معاییر اشعارالعجم چ طهران ص 331 ).

معنی کلمه اسالیب در فرهنگ عمید

= اسلوب

معنی کلمه اسالیب در فرهنگ فارسی

جمع اسلوب
( اسم ) جمع اسلوب اسلوبها روشها شیوه ها راهها طریقه ها فنها گونه ها طرزها وضع ها : اسالیب کلام .

جملاتی از کاربرد کلمه اسالیب

تا شوی بر نهج صدق و صواب متکلم به اسالیب خطاب
لفظ تو گشته اسالیب هنر را پیشوا حفظ تو گشته اقالیم جهان را پاسبان