ازین سو

معنی کلمه ازین سو در لغت نامه دهخدا

ازین سو. [ اَ ] ( حرف اضافه + صفت + اسم ) مخفف از این سو. از این جهت. از این طرف :
ازین سو و زان سو پرستندگان
پس پشت و پیش اندرون بندگان.فردوسی.

جملاتی از کاربرد کلمه ازین سو

نه ازین سو نه از آن سو چاره شد جان آن بیچاره‌دل صد پاره شد
چو تابند گردان ازین سو عنان به چشم اندر آرند نوک سنان
گفتم که، ای خورشید حشر، آخر ازین سو تابشی گفتا که خسرو، باش تا صبح قیامت بردمد
سوار چابک من پیش چشم من مگذر مرا بکشتی، ازین سو ز بهر من مگذر
ببینیم تا گرد گردان سپهر ازین سو کنون بر که گردد به مهر
این ز مویی و آن به مویی رست این ازین سو شد آن ازان سو جست
چون ازین سو جذبهٔ من شد روان او کشش را می‌نبیند در میان
باز ازین سو کرد کژ خون آب شد قبطی اندر خشم و اندر تاب شد
تو ازین سو و از آن سو چون گدا ای که معنی چه می‌جویی صدا
جهد بنماید ازین سو بهر پند چون نشد گوید خدایا در مبند