جملاتی از کاربرد کلمه ازیم
مستسقئی که تشنه ی دریای وصل بود بگذشت آبش از سر و ازیم خبر نداشت
که یک نقطه نم کمتر ازیم بود غم قرض از هر غمی بدتر است
گر آب را جدا کند ازیم کسی بطبع یا هیچ کس بر آب پدید آورد نگار
نیست آن موجها جدا ازیم هست با هم چو عیسی و مریم
همه راز و مدام قو ّ ت و قوت زنده زوجمله همچو ازیم حوت