ازکام
جملاتی از کاربرد کلمه ازکام
گر نسیم خلق او درکام ضیغم بگذرد نشنوی ازکام ضیغم جز شمیم مشک ناب
دعوی عشق و هوس عام فتادهست اینجا عالم ازکام و زبان عرصهٔکوس است و دوال
بیدل اینجا آفت امداد است سعی عافیت فکر ساحل میتراشدکشتی ازکام نهنگ
غیر خون آبی ندارد ساغر جانکاه ظلم گر همه ازکام بیرون افکند خنجر زبان