ازومه

معنی کلمه ازومه در لغت نامه دهخدا

( ازومة ) ازومة. [ اَم َ ] ( ع ص ) سنة ازومة؛ سال قحطناک. ( منتهی الارب ).

جملاتی از کاربرد کلمه ازومه

شیخ الاسلام گفت: که وی خویشتن بشاگردی جنید فرا نماید، خود بار خدای جنید است از یاران و اقران جنید است و ازومه است پیش از وی برفته در سنه سبع و سبعین اوست و ثمانین واللّه اعلم اصل وی از بغداد بوده و بمصر بوده، در محبت صوفیان بمصر و بمکه بود ایام، و مرتعش گوید: که خلق همه وبال اند بر خراز، که چون سخن گوید در چیزی از حقایق.