ازمال

معنی کلمه ازمال در لغت نامه دهخدا

ازمال. [ اِزْ زِم ْ ما ] ( ع مص ) درپوشیدن جامه را و پیچیده شدن بدان. ( منتهی الارب ). ازملال.

معنی کلمه ازمال در فرهنگ فارسی

در پوشیدن جامه را و پوشیده شدن بدان

جملاتی از کاربرد کلمه ازمال

چو درباخت آنچ بودش  زر و سیمی بساخت ازمال دنیا با گلیمی
او ورا از شام دردم عزل کرد هر چه بود ازمال جمله بذل کرد
کوته اندیشی که خیر ازمال مردم می کند دست و دامان تهی برگردداز بازارخیر
خرده ای ازمال دنیا در بساط هرکه هست جبهه واکرده ای پیوسته چون گل بایدش
دانی که همی رسد بدرویش ازمال توانگران نکویی
نیست ما را بضاعتی که خوریم سود ازمال خویش چون تجار