ارهنگ

معنی کلمه ارهنگ در لغت نامه دهخدا

ارهنگ. [ اَ هََ ] ( اِخ ) قصبه ای از بدخشان. ( جهانگیری ). و در آن قصبه زیارتگاهی است و باعتقاد مردم آنجا سر امام حسین علیه السلام درآنجا مدفون است و آنرا ارهنگ حسین هم میگویند. ( برهان ) ( شعوری ) ( آنندراج ) ( مؤید الفضلاء ). و رجوع بحبیب السیر جزو 3 از ج 3 ص 195 و 214 و 224 شود. || ارژنگ. ( شعوری ). نگارخانه مانی. ( آنندراج ).

معنی کلمه ارهنگ در فرهنگ فارسی

قصبه از بدخشان

جملاتی از کاربرد کلمه ارهنگ

سر راه ارهنگ بگرفت تنگ گران گرزه گاو پیکر به چنگ
فرستاد از آن روی ارهنگ را سوی سیستان از پی جنگ را
فرو جست ارهنگ دیو از ستور بدو اندر آمد چو شیری بگور
چه بشنید از ارهنگ ارجاسپ این بفرمود کان چار مرد گزین
به ارهنگ آویخت چون شیر زوش دل ازکینه نامداران به جوش
بدو گفت ارهنگ کای نامدار ز رستم دل خویش رنجه مدار
کمر بند را کرد ارهنگ تنگ کشید از بر باره زین خدنگ
ز زین گرز بربود ارهنگ زود درآمد بگرگوی مانند دود
وز آن پس میان زواره دلیر به نیروی بگرفت ارهنگ شیر
شد از گرد دشت صفاهان سیاه چه ارهنگ گشتاسب دید آن سپاه