معنی کلمه ارفش در لغت نامه دهخدا
ارفش. [ اَ ف َ ] ( اِ ) رجوع به ارقش شود.
ارفش. [ ] ( اِخ ) ( ... کابلی ) از پهلوانان گرشاسب نامه :
بقلب اندرون هرکه بد زاولی
پس پشتشان ارفش کابلی.اسدی.هم اندر بَرِ کُه رده برکشید [ گرشاسب ]
سزا جای ده پهلوان برگزید
سوی راست آذرشن و برزهم
سوی چپ چو بهپور و ارفش بهم.اسدی.میان اندرون ارفش شیرفش
سوی تیو و توپال شد کینه کش.اسدی.