ارزانیان. [ اَ ] ( اِ مرکب ) ج ِ ارزانی. رجوع به ارزانی شود. || ( ص مرکب ) در این بیت اگر تصحیفی راه نیافته باشد به معنی ارزانی و درخور و شایسته آمده است : کنون آفرین تو [ بهرام گور ] شد بی گزیر بما هرکه هستیم برنا و پیر... بر این تخت ارزانیانست شاه بداد و به پیروزی و دستگاه.فردوسی.
جملاتی از کاربرد کلمه ارزانیان
چنین داد پاسخ کز ارزانیان مدارید باز ایچ سود و زیان
وز پی ارزانیان روزگار از هنر نزلی گران آوردهام
به ارزانیان جامهها داد نیز ز دیبا و دینار و هرگونه چیز
چنین گفت کاین هم بفرمان ماست به ارزانیان چیز بخشی رواست
به ارزانیان داد تا آفرین بخوانند بر شاه ایران زمین
چو بخشی به ارزانیان بخش گنج کسی را سپار این سرای سپنج
همه ارزانیان حلم شده همه زندانیان علم شده
همه گنج او کرد تاراج، شاه به ارزانیان بخش کرد و سپاه
به ارزانیان ده همه هرچ هست مبادا که آید به ما برشکست