اذنه

معنی کلمه اذنه در لغت نامه دهخدا

( اذنة ) اذنة. [ اَ ذَ ن َ ] ( ع اِ ) برگدانه. ( منتهی الارب ). وَرَق ُالحَب. || بچگان شتران و گوسفندان. || طعام لااَذَنَةَ لها؛ طعامی که رغبت بدان نباشد. || گیاه خشک. ج ، اُذَن.
اذنة. [ اَ ذَ / ذِ ن َ ] ( اِخ ) بقول سکونی کوهی است برابر توزکه آنرا غمر شرقی توز گویند و چون از آن بگذرند بکوهی در مشرق آن رسند که آنرا هم اَذَنة نامند و سپس آن کوهی است که حبشی نام دارد. ( معجم البلدان ). || نصر گوید آذنة خیالی است از اخیله حمی فید،که بین آن و فید قریب 20 میل مسافت است و در شعر آنرا جمع بسته و آذنات گفته اند. ( معجم البلدان ). مجموعه کوههای موسوم به اَذَنات. || نیز شهریست از ثغور قرب مصیصه و مشهور است و از آنجا گروهی ازاهل علم برخاسته اند. ( معجم البلدان ). || نام شهری نزدیک طرسوس. || نام کوهی نزدیک مکه. || وادی اَذَنة؛ وادی سیل عرم است.
اذنة. [ اَ ذَ ن َ ] ( اِخ ) شهری و نیز ناحیتی که این شهر مرکز آنست بجنوب شرقی آسیةالصغری که آنرا ترکان آطنه و اَدَنه گویند. و آن و مجموع آن ولایت در دولت عثمانی دارای چهار لواء بود: اذنة و القوزان و ایج ایل و بیاس و قضاهای آن 16 و مساحت وی 36997 هزار گز مربع است. رجوع به ضمیمه معجم البلدان و قاموس الاعلام ترکی شود. و آنرا ادنه نیز یاد کرده اند. ( مجمل التواریخ والقصص ص 480 ). || شهریست [ بشام ] بابازار خرم بر لب رود سیحون نهاده. ( حدود العالم ).
اذنة. [ اُ ذَ ن َ ] ( ع ص ) آنکه هرچه شنود تصدیق کند. آنکه همه را راستگوی پندارد. آنکه بقول هر کس باور کند. خوش باور.

معنی کلمه اذنه در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی إِذْنِهِ: اجازه اش
معنی أَظُنُّهُ: گمان می کنم که او
ریشه کلمه:
اذن (۱۰۲ بار)ه (۳۵۷۶ بار)

جملاتی از کاربرد کلمه اذنه

حسن استاجلو و جناح راست ایران به محمود اذنه و جناح چپ عثمانی هجوم برد. محمود اذنه در نبرد تن به تن حسن را کشت. هنگامی که می‌خواست سر از تن او جدا کند، بیوک بیگم به طرف محمود اذنه با تپانچه اش شلیک کرد و او را به هلاکت رساند.
در این بین جناح راست ایران مورد حمله جناح چپ عثمانی، به رهبری محمود اذنه، قرار گرفت. عثمانیان با ۱۲۰۰۰ سرباز به جناح راست ایران که ۷۰۰۰ سرباز داشت هجوم بردند. سربازان استاجلو و گیلانی به طرف عثمانیان تیر اندازی کردند ولی به تدریج توسط عثمانیان در مضیقه قرار گرفتند. ناگهان بیوک بیگم به نزدیکی جناح راست ایران رسید و ایرانیان را به حمله دعوت نمود. جناح راست ایران نیز ناگهان حمله کردند.
بر گوش شیخ نعره مستان بود گران لیت الزمان یفرغ فی اذنه الرصاص
و چون این کارها برین جمله قرار گرفت، خان را بشارت داده آمد، تا آنچه رفته است بجمله معلوم وی گردد و بهره خویش ازین شادی بردارد و این خبر شایع‌ و مستفیض کند، چنانکه بدور و نزدیک رسد که چون خاندانها یکی است- شکر ایزد را، عزّذکره- نعمتی که ما را تازه گشت او را گشته باشد . و بر اثر ابو القاسم حصیری را که از جمله معتمدان من است و قاضی بو طاهر تبّانی‌ را که از اعیان قضاة است، برسولی نامزده کرده میاید تا بدان دیار کریم، حرسها اللّه‌، آیند و عهدها تازه کرده شود. منتظریم جواب این نامه را که بزودی باز رسد تا بتازه گشتن اخبار سلامت خان و رفتن کارها بر قضیّت مراد، لباس شادی پوشیم و آن را از بزرگتر مواهب‌ شمریم، بمشیّة اللّه عزّوجلّ و اذنه‌ »