اداکردن. [ اَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بگزاردن. توختن. پرداختن ( دین و مانند آن ). تأدیه کردن. دادن. تسلیم کردن. کارسازی کردن. واپس دادن. قضا کردن. تقضیه. وفا. ایفاء. موافات. استیفا کردن : پس بجای آورد رسالت را و ادا کرد امانت را. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 308 ). - ادا کردن حق کسی را ؛ گزاردن حق او : دولت حقوق من بتمامی ادا کند هرگه که پیش شاه مدیحی ادا کنم.مسعودسعد.- ادا کردن دین ؛ گزاردن و پرداختن و توختن وامی را : قرض است کرده های بدت نزد روزگار تا در کدام روز که باشد ادا کند.؟ || بجای آوردن. گزاردن عبادت چون نماز : کند بقبله تازی ز بهر کدیه نماز بدل بقبله دهقان کند نماز ادا.سوزنی.|| مقابله کردن. مقابله بمثل کردن.
معنی کلمه ادا کردن در فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - گزاردن بجا آوردن عمل کردن اجرا کردن . ۲ - پرداختن تائ دیه کردن .
جملاتی از کاربرد کلمه ادا کردن
نشان حالت شب یک به یک ادا کردن حدیث مستی ما را بدان ادا گفتن
در ادا کردن زر جایز وامدار منست روئین دز
در آغاز برای صحیح ادا کردن متون نوشته شده و تشخیص حرکات حروف (زیر و زبر)، نقاطی درشت و مدور را به کار گرفتند که اغلب با رنگ قرمز و گاه سبز، در کنار حروف سیاه درج میشد. این ابتکار توسط ابوالاَسوَد دُؤَلی (درگذشت: ۶۹ ه.ق) انجام پذیرفت. به این شکل که یک نقطه در بالای حرف بهجای زبر، یک نقطه در زیر حرف بهجای زیر، یک نقطه جلوی حرف بهجای پیش و دو نقطه روی یکدیگر بهجای تنوین به کار میرفت.
در کتاب سعدی از دست خویشتن فریاد، کیارستمی این ابیات را گردآوری کردهاست و مجموعه زیبایی فراهم نموده تا خواننده با اشعار سعدی آشنایی بیشتری پیدا کند. کیارستمی در مورد کتاب خود میگوید:«انتخاب من از آثار سعدی و حافظ بر این اساس بود که مصرعهای ابیاتی را که سرشار از مفهوم باشند و با بیت یا مصرع قبل و بعد هم ارتباط معنایی نداشته باشند پیدا کرده و به صورت مقطع بنویسم تا کمی از با آهنگ ادا کردن آن نیز کاسته شود...»
توان صیقل بهای تیغ قاتل هم ادا کردن اگر فصاد را در دهر مزد نشتری باشد
«ما صدای کسانی هستیم که بی صدایند. ما اینجا هستیم تا جهان چشمانش را به روی دردها و جنگها نبندد. من این جایزه را به کسانی تقدیم میکنم که در نبرد برای جهانی بهتر حتی از ادا کردن جان خود نیز دریغ نکردند. همچنین این جایزه را به شهروندان ایرانی تقدیم میکنم. مبارزان بینام و نشان راه آزادی که توانستند از طریق تلفنهای همراهشان تصویرهایی را به عنوان سند و مدرک ثبت کنند!»
مردم زیباشهر به زبان فارسی با گویش محلی صحبت میکنند، گویش مردم از لحاظ واژگان مثل لهجه اصفهانی و از لحاظ ادا کردن مثل لهجه دهاقان و مبارکه است.
فریاد که بستند بر این هستی باطل یک گردن و صد رنگ ادا کردن حقها
تکلم: فرایند پردازش و آمادهسازی، ادا کردن اواها و ایجاد صدا، فهمیدن، سازماندهی و ترتیببندی ایدهها.
مصوت آ در ذات و سرشت زبان گیلکی همچون زبان های باستانی وجود دارد و هم به صورت مصوت های ترکیبی است البته مشخص نیست در ایرانی باستان اساسا آ با نشانه مصوت ā وجود داشته یا کشش بلند فتحه بوده است بعضی آ ها در واژه های قدیم اَ بوده اند مثلا ماهی که درگیلکی مائی یا مایی گفته می شود ترکیبی از دو مصوت آ و ای یا گویش آ در جایگاه ای بوده است یا ادا کردن آ در جایگاه اَ در بسیاری از واژه های گیلکی مرسوم است
سخن خوش است به کیفیتی ادا کردن که معنی آب نگردد ز ننگ عریانی
نحوهٔ تلفظ واکهها در زبان انگلیسی در لهجههای متفاوت بسیار متغیر است. این تفاوت در نحوه ادا کردن حروف صدادار یکی از عمیقترین تفاوتهای لهجههای متفاوت زبان انگلیسی است.