اخواص

معنی کلمه اخواص در لغت نامه دهخدا

اخواص. [ اِخ ْ ] ( ع مص ) برگ برآوردن ، چنانکه خرما. برگ بیاوردن خرما. ( تاج المصادر بیهقی ). برگ بیرون آوردن خرمابن. ( منتهی الارب ). || اخوص العرفج ؛ ای تفطّرَ بورق.

معنی کلمه اخواص در فرهنگ فارسی

برگ بر آوردن چنانکه خرما

جملاتی از کاربرد کلمه اخواص

رضوی سروستانی از اوایل انقلاب ۱۳۵۷، تا پایان دههٔ ۱۳۶۰، در شیراز به تربیت شاگردان مشغول بود. پس از آن به تهران رفت و ضمن تدریس آواز، با برخی از مراکز هنری، از جمله مرکز موسیقی وزارت ارشاد به عنوان مشاور، کارشناس و داور جشنواره‌های هنری همکاری کرد. او در سال ۱۳۷۸، همزمان با تأسیس خانه موسیقی ایران، به عنوان یکی از اعضای هیئت مؤسس و عضو هیئت مدیرهٔ دوره اول، انتخاب شد. از جمله شاگردان او می‌توان به علیرضا فریدون پور، معصومه مهرعلی، صدیق تعریف، علیرضا قربانی، حسین علیشاپور، پوریا اخواص،محمدفرزین ذوالقدر ابوالحسن مختاباد، حسین گل زرد ؛علیرضا وکیلی‌منش، مهدی کلاهدوز، علی مرادی و … اشاره کرد.
فرج پوری آثاری را به صورت آلبوم موسیقی بر روی سی دی انتشار داده که در بخش تکنوازی به آثاری چون تکنوازی کمانچه ۱ در دستگاه سه گاه، تک نوازی کمانچه ۲ در دستگاه همایون، کمانچه نوازی بر اساس نغمه‌های کردی به همراه تمبک و دف پژهام اخواص، می‌توان اشاره کرد.