اخم کردن

معنی کلمه اخم کردن در لغت نامه دهخدا

اخم کردن. [ اَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) چهره درهم کشیدن. چین به ابرو افکندن. عبوس کردن. چین بر جبین آوردن. روی ترش کردن. ترش نشستن. ابرو درهم کشیدن. اخمو شدن. گره به ابرو آوردن در حال خشم.

معنی کلمه اخم کردن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) آژنگ افکندن یان دو ابرو ترش کردن روی خشم گرفتن گره بر ابرو در آوردن در حال خشم .

جملاتی از کاربرد کلمه اخم کردن

اگر تغییر چهرهٔ فرد از سر تغییر احساسات باشد، ریشهٔ اطلاعات از دستگاه خارج هرمی است از این رو چیزی که در چهرهٔ فرد ایجاد می‌شود کاملاً غیرارادی و ناآگاهانه است. این تغییر چهره در بچه‌های زیر دو سال کاملاً آشکار است. حالت‌هایی مانند خشم، نفرت، علاقه، ترس و جاخوردن همگی از این نوع است. رفتارهایی مانند بالا بردن ابرو در هنگام گوش کردن به دیگران، اخم کردن در هنگام تمرکز و … همگی از این جمله حالات غیرارادی‌اند.
روان‌شناسان دانشگاه کاردیف در ولز دریافتند افرادی که توانایی اخم کردنشان به‌وسیلهٔ تزریق «بوتاکس» تحلیل رفته بود به‌صورت میانگین «شادتر» از افرادی هستند که قدرت اخم کردن شان مختل نشده‌است. پژوهش‌های بعدی نشان داد ناتوانی در بروزِ یک هیجان نه تنها از تأثیر روحی و درونی آن می‌کاهد بلکه توانایی تشخیص آن را نیز پایین می‌آورد. افرادی که با بوتاکس توانایی اخم کردن را از دست داده بودند جمله‌های مربوط به «ناراحتی» و «غم» را کُندتر و سخت‌تر می‌خواندند یا به عبارتی تأثیر احساسی کلمات غمگین را کمتر حس می‌کردند.