معنی کلمه اخلق در لغت نامه دهخدا اخلق. [ اَ ل َ ] ( ع ص ) خوش خلق. || فقیر. || هموار. ساده و همواره. املس. نسوکرده. ( زوزنی ): حجر اخلق ؛ سنگ املس. || مصمت. || ( ن تف ) نعت تفضیلی از خلیق. سزاوارتر. اجدر. احری. اولی. اَقمن. الیق. بسزاتر. برازنده تر. برازاتر. درخورتر. زیباتر. اَحق. زیبنده تر. اصلح. || نعت تفضیلی از خلوقة و خلق. کهنه تر.