اخلاطی

معنی کلمه اخلاطی در لغت نامه دهخدا

اخلاطی. [ اَ ] ( ص نسبی )منسوب بشهر اخلاط. || کیمیاگر. شیمی دان.
اخلاطی. [ اَ ] ( اِخ ) فخرالدین. رجوع به فخرالدین اخلاطی شود.
اخلاطی. [ اَ ]( اِخ ) محمدبن علی. رجوع به محمدبن علی اخلاطی شود.
اخلاطی. [ اَ] ( اِخ ) محیی الدین. از علمای معاصر هلاکوخان. وی در بناء رصد خواجه نصیر را امداد کرد. ( حبط ج 2 ص 36 ).

معنی کلمه اخلاطی در فرهنگ فارسی

از علمای معصر هولاکوی خان

جملاتی از کاربرد کلمه اخلاطی

بلغم؛ یکی از خلط‌های چهارگانه (اخلاط اربعه) در طب اخلاطی است.
کمال الدین حسین الحسینی معروف به اخلاطی بن علی حسینی افطسی و ملفب به کمال الدین حسینی از دانشمندان علوم غریبه از جمله علوم جفر، حروف، خافیه ،موسیقی‌دان و کیمیاگر بود. او از عرفای به نام کردستان و صوفیان سده ۱۳ میلادی بود.