اخرج. [ اَ رَ ] ( ع ص ) سیاه و سپید. ( تاج المصادر بیهقی ): کبش اخرج ؛ کبش ٌ فیه بیاض و سواد. گوسفند سیاه و سفید. ( مهذب الاسماء ). قچقار ابلق. و کذلک ظلیم ٌ اخرج ؛ شترمرغ ابلق. مؤنث : خَرْجاء. || ( اِ ) نام مرغی است و آن را مُکاء نیز گویند. اخرج. [ اَ رَ ] ( اِخ ) کوهی است بنی شرقی را و آنان دزدان بودند. ( معجم البلدان ).
معنی کلمه اخرج در فرهنگ فارسی
کوهی است بنی شرقی را و آنان دزدان بودند
معنی کلمه اخرج در دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی أَخْرَجَ: خارج کرد معنی أَخْرِجْ: خارج کن معنی أُخْرَجُ: بیرون می آیم معنی أُخْرَجَ: که خارج شوم معنی سَوْفَ أُخْرَجُ: بیرون آورده خواهم شد ریشه کلمه: خرج (۱۸۲ بار)
جملاتی از کاربرد کلمه اخرج
فقال عمر: اخرج فانّ الجمعة لا تحبس عن سفر.
دو شاخ گیسوی او چون چهار بیخ حیات به هر کجا که اثر کرد اخرج المرعی
دل بیچاره چو افتاد درین ورطه نخست روز و شب ورد «متی اخرج منها» میکرد