اختیاردار

معنی کلمه اختیاردار در فرهنگ عمید

آن که جهت برگزیدن یا انجام کاری آزادی دارد، دارای اختیار.

معنی کلمه اختیاردار در فرهنگ فارسی

( اسم صفت ) اختیار دارنده صاحب اختیار آنکه اختیار کاری در دست اوست آنکه در کاری اراده و آزادی عمل بکار میبرد .

جملاتی از کاربرد کلمه اختیاردار

در سال‌های آغازین حزب توده که بخش عمده ای از نیروهایش متشکل از تکنوکرات‌های جوان تحصیل کرده ی غرب، دانشجویان دانشگاه تهران و دانش آموزان دبیرستانی بود، جوی سوسیالیستی ولی ملی گرایانه داشت و در بسیاری موارد با احزاب و رجال ملی نظیر حزب ایران و دکتر مصدق روابط خوبی داشت؛ اما به تدریج افرادی که مطیع و دنباله روی سیاستهای حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی بودند، هسته ای را در شورای مرکزی حزب به وجود آوردند که در مرکز آن کیانوری و کامبخش قرار داشتند. در حدود سالهای ۱۳۲۵ و ۱۳۲۶ باند مذکور اختیاردار مطلق شده بود. این باند تصمیم گرفت طبق نقشه، اصلاح طلبان حزب را قلع و قمع کند.
دولت ژاپن پادشاه کره را به امضای توافقی واداشت که امنیت آن کشور و خانواده سلطنتی را تضمین می‌کرد و برای این کار اجازه اقدام لازم را به ژاپن می‌داد. ژاپن بر آن بود که کار کره را یکسره کند و این سرزمین را تحت‌الحمایه/مستعمره خود سازد. در کره پادشاه اختیاردار مطلق بود و زیر بار این خواست ژاپن نمی‌رفت اما نیروهای ژاپنی در کره حاضر بودند و کار را پیش بردند. سرانجام پیمان ۱۹۰۵ ژاپن و کره بدون موافقت پادشاه امضا شد. در پایان سال ۱۹۰۵ فرمانداری کل ژاپن در سئول برقرار و ایتو هیروبومی نخستین فرماندار یا نخستین ژنرال ژاپنی مقیم کره شد.