احیان

معنی کلمه احیان در لغت نامه دهخدا

احیان. [ اَح ْ ] ( ع اِ ) ج ِ حین. وقتها. زمانها :
کنون معشوق و می باید نوای چنگ و نی باید
سرود و رود کی باید جز این وقت و جز این احیان.لامعی.ج ، احایین.
احیان. [ اِح ْ ] ( ع مص ) مقیم گردیدن. هنگامی بجای ایستادن. ( تاج المصادر بیهقی ). || اِحیان اِبل ؛ خداوند وقت دوشیدن شتر ماده گردیدن ، یا خداوند وقت آگاه گردانیدن برای دوشیده گردیدن آنان. || رسیدن بوقت آنچه میخواهند کردن : اَحین القوم ؛ حان لهم ما حاولوه. || هلاک کردن : احانه اﷲ.

معنی کلمه احیان در فرهنگ عمید

= حِین

معنی کلمه احیان در فرهنگ فارسی

وقتها، زمانها ، احیانا: گاهگاه، اتفاقا
( اسم ) جمع حین وقتها زمانها یا در احیان . گاهگاه احیانا.
مقیم گردیدن هنگامی بجای ایستادن

جملاتی از کاربرد کلمه احیان

مقدر احیان و اوقاتست. دارنده زمین و سماوات است. فرمان و سلطان وی در آسمان و زمین و برّ و بحر و فضا و هوا روانست. آن گه گفت: «و من انا یا ضب»؟
قوله تعالی: وَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً سُبْحانَهُ پاکست و بی عیب و منزه خداوند یگانه، یگانه در حلم یگانه در وفا یگانه در مهر، در آزار از رهی نبرد که در حلم یگانه است، اگر رهی بدیگری گراید وی نگراید که در وفا یگانه است، اگر رهی عهد بشکند او نشکند که در مهر یگانه است، یگانه در ذات یگانه در صفات، بری از علّات، مقدس از آفات، منزه از مداجات، ستوده بهر عبارات، زیبا در هر اشارات، خالق هنگام و ساعات، مقدّر احیان و اوقات، نه در صنع او خلل، نه در تقدیر او حیل، نه در وصف او مثل، مقدّری لم یزل.