احلم. [ اَ ل َ ] ( ع ن تف ) حلیم تر. بردبارتر. - امثال : اَحلم ُ من الاحنف بن قیس . ( المزهر جزء 1 ص 298 ). احلم من فرخ عقاب . احلم. [ اَ ل ُ ] ( اِخ ) از اعلام است ، و از جمله احلم بن عُبید بخاری. محدث است.
معنی کلمه احلم در فرهنگ فارسی
از اعلام است
جملاتی از کاربرد کلمه احلم
حلم داری، خر ز تو احلم بود ور غضب آری پلنگ اقدم بود