احصا

معنی کلمه احصا در لغت نامه دهخدا

احصا. [ ] ( اِخ ) بنت ایاد مادر الیاس جدّ هفدهم محمد رسول اﷲ ( ص ). ( مجمل التواریخ و القصص ص 228 ). و در تاریخ طبری نام او رباب بن حیدةبن معد آمده است.

معنی کلمه احصا در فرهنگ عمید

۱. شمارش کردن، شمردن.
۲. آمار گرفتن، سرشماری.

معنی کلمه احصا در فرهنگ فارسی

( مصدر ) شمردن تعدید شماره کردن ضبط کردن حفظ آمار گرفتن سرشماری کردن توضیح اصل این کلمه در عربی از حصی است بمعنی سنگریزه زیرا که با سنگریزه میشمردهاند و بعد مصدر احصائ از حصی ساخته شده است .
بنت ایاد مادر الیاس جد هفدهم محمد رسول الله

معنی کلمه احصا در فرهنگ اسم ها

اسم: احصا (دختر) (عربی) (تلفظ: ehsā) (فارسی: اِحصا) (انگلیسی: ehsa)
معنی: شمردن، شمارش، آمارگیری، سرشماری

جملاتی از کاربرد کلمه احصا

نپالی زبان رسمی کشور نپال و زبان مادری حدود نیمی از اهالی این کشور است. همچنین یکی از ۲۳ زبان رسمی هندوستان است که در هشتمین پیوست قانون اساسی هند احصا شده‌اند. نپالی زبان رسمی استان سیکیم و منطقه دارجلینگ در بنگال غربی است. فرم نوشتاری این زبان از سده ۱۲ پدید آمد و با خط دِوَناگَری نوشته می‌شود.
پس مشاهدت اندر دنیا چون رؤیت بود اندر عقبی. چون به اتفاق و اجماع جملهٔ صحابه اندر عقبی رؤیت روا بود، اندر دنیا نیز مشاهدت روا بود. پس فرق نباشد میان مُخبری که از رؤیت عقبی خبر دهد و میان مخبری که از مشاهدت دنیا خبر دهد. و هر که خبر دهد از این دو معنی به اجازت خبر دهد نه به دعوی؛ یعنی گوید که دیدارو مشاهدت روا بود و نگوید که مرا دیدار هست؛ از آن‌چه مشاهدت صفت سرّ بود و خبر دادن عبارت زیان و چون زیان را از سرّ خبر بود تا عبارت کند این مشاهدت نباشد که دعوی بود؛ از آن‌چه چیزی که حقیقت آن اندر عقول ثبات نیابد زبان از آن چگونه عبارت کند؟ الّا به معنی جواز؛ «لأنَّ المشاهَدَةَ قُصورُ اللِّسانِ بحضورِ الجَنان.» پس سکوت را درجه برتر از نطق باشد؛ از آن‌چه سکوت علامت مشاهدت بود و نطق نشان شهادت و بسیار فرق باشد میان شهادت بر چیزی و میان مشاهدت چیزی و از آن بود که پیغمبر صلّی اللّه علیه و سلّم اندر درجهٔ قرب و محل اعلی که حق تعالی وی را بدان مخصوص گردانیده بود «لاأحصی ثناءُ علیک» گفت؛ یعنی من ثنای تو را احصا نتوانم کرد؛ از آن‌چه اندر مشاهدت بود و مشاهدت اندر درجهٔ دوستی یگانگی بود و اندر یگانگی عبارت بیگانگی بود. آنگاه گفت: «انتَ کما أثنیتَ عَلی نَفْسِکَ. تو آنی که برخود ثنا گفته‌ای»؛ یعنی این‌جا گفتهٔ تو، گفتهٔ من باشد و ثنای تو، ثنای من. زفان را اهل آن ندارم که از حال من عبارت کند و بیان را مستحق نبینم که حال مرا ظاهر کند.
شدن پس بر احد باقی هم احصا تخلق جستن آن باشد باسما
عطارد گاه عرض لشگر وی شود درمانده از احصا نمودن
گرچه ما غرقه دریای گناهیم ولی، لطف عام تو برون از حد و احصا و مر است
ساخت بیش از حصر و احصا کرد برتر از قیاس داد بیرون از حساب و ریخت افزون از ثمر
اگر صاحبدلی بشنو کماهی ز من احصا اسماء الهی
جمعیت حامیان انقلاب اسلامی و جبهه حامیان مردم سه هدف اصلی دارد که احیا آرمان‌های انقلاب اسلامی، احیا فرهنگ پاسخگویی مسئولان در حوزه‌های محلی، ملی و بین المللی و همچنین نهادینه کردن مطالبات مردمی بر مبنای احصا خلاءهای قانونی و نیاز‌های مختلف اقشار مردم را دنبال می‌کند.
و وی را در این طریقت رموز لطیف بسیار است، اندر این کتاب جمله را احصا نتوان کرد؛ اما از وی می‌آید که گفت: «العُزْلَةُ راحةٌ مِنْ خُلَطاءِ السُّوءِ.»
هربار که من مردم صد جان دگر بردم احصا نتوان کردن اعجاز مسیحا را
چون درین احصا حصاآسا نیم گویا به صدق به که بندم راه گویایی چو صدیق از حصا