اجلح. [ اَ ل َ ] ( ع ص ) مردی که پیش سر او کم موی باشد. ( منتهی الارب ). آنکه مویش از هر دو سوی سر رفته بود. آن که موی از دو سوی پیشانی او بشده باشد. ( تاج المصادر ). || هودج پست. || سقف که بر اطرافش دیوار نباشد. ( منتهی الارب ). ( معنی اخیر در تاج العروس یافته نشد ). اجلح. [ اَ ل َ ] ( اِخ ) ابن عبداﷲبن حجیَّة، مکنّی به ابوحُجیَّة. محدّث است. و رجوع به ابوحُجیَّة... شود.
معنی کلمه اجلح در دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] اجلح به کسی که موهای دو طرف پیشانی اش، کمی بیشتر و بالاتر از انزع ریخته، اطلاق می شود . (انزع مردی است که دو سوی جلوی سرش بر اثر نداشتن مو، با پیشانی اش یکی شده است)، از این عنوان در باب طهارت به مناسبت سخن رفته است. بر اجلح واجب است هنگام وضو آن مقدار از صورت را که متعارف و معمولی غالب مردم است بشوید.
جملاتی از کاربرد کلمه اجلح
دهلوی نیز به وجود اجلح کندی که تمایلات شیعی داشته است در سند یکی از روایات ایراد کرده است (20). البته این ایراد وی به عقیده علمای بزرگ اسلامی اعم از شیعه و سنی مردود بوده است؛ چراکه حتی اگر ثابت باشد که او شیعه بوده طبق مبانی رجالی اهل سنت و شیعه، شیعه بودن راوی ضرری در اعتبار روایات او ندارد و فقط صداقت و دقت او مهم است که او این خصوصیات را داشته است. دلیل دیگر اینکه کندی فقط در بعضی سند ها موجود است و مابقی روایات اصلاً از طریق دیگر منقول است!