اجلاء. [ اِ ] ( ع مص ) دور شدن. || تیز رفتن. ( منتهی الارب ). || از خان ومان بیرون شدن. ( تاج المصادر ). از خانمان رفتن ، یا مختص بقحط است. ( منتهی الارب ). || از خان ومان بیرون کردن. ( تاج المصادر ). نفی کردن. حشر وتبعید کردن. || باز شدن از سر کشته ( ؟ ). ( تاج المصادر ). || پیدا کردن. ظاهر کردن. اجلاء. [ اَ ج ِل ْ لا ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ جلیل. بزرگواران. ( دستوراللغة ادیب نطنزی ).
جملاتی از کاربرد کلمه اجلاء
«حاج میرزا محمدحسن آشتیانی تهرانی، عالم محقق و فاضل مدقق از اعیان علماء و مجتهدین ایرانی که به فضل و دیانت و وثاقت معروف و از شاگردان شیخ مرتضی انصاری بود و اخیراً به تهران آمده و در حوزه درس او مرجع استفاده بسیاری از اجلاء عصر خود گردید».