اجرب

معنی کلمه اجرب در لغت نامه دهخدا

اجرب. [ اَ رَ] ( ع ص ) گر. گرگن. ( زوزنی ). گرگین. ( زمخشری ) ( لغت نامه مقامات حریری ). گردار. پرخارش. صاحب مرض خارش. ( غیاث ). مؤنث : جَرْباء. ج ، جُرْب ، جَربی ، اَجارِب.
اجرب. [ اَ رَ ] ( اِخ ) موضعی است از منازل جهینة بناحیه مدینه. || موضعی است بنجد. ( معجم البلدان ).

معنی کلمه اجرب در فرهنگ فارسی

موضعی است بنجد

جملاتی از کاربرد کلمه اجرب

گرد جیش تو بشد بر همه اعضاش نشست تاکه اجرب شد وانک همه سالش جرب است