اجاره دار

معنی کلمه اجاره دار در لغت نامه دهخدا

اجاره دار. [ اِ رَ / رِ ] ( نف مرکب ) مستأجر.

معنی کلمه اجاره دار در فرهنگ عمید

۱. موجر.
۲. مستٲجر.

معنی کلمه اجاره دار در فرهنگ فارسی

( اسم صفت ) ۱ - کرایه دار ملک کسی که ملکی را اجاره میکند مستائ جر متصرف و ضابط ملک . ۲ - زمین دار .

جملاتی از کاربرد کلمه اجاره دار

در روستاهای ایران کسانی می‌زیستند که نه مالک زمین و نه اجاره دار بودند. این دسته یک قشر اجتماعی خاص را تشکیل می‌دادند که خوش‌نشین نامیده می‌شدند. نامگذاری خوش‌نشین بر مبنای این واقعیت صورت گرفته بود که گفته می‌شد آن‌هایی که نه زمینی را زیر کشت می‌برند و نه مالک آن هستند، زندگی آسوده‌تری دارند، زیرا لازم نیست نگران دشواری‌های معمول کار کشاورزی باشند. در خراسان اصطلاح آفتاب‌نشین بجای خوش‌نشین رایج بود. خوش‌نشین آن دسته از ساکنان روستاها هستند که نه زمین‌دار هستند و نه زمینی در اجاره دارند و نه با سهم‌بری از محصولی که می‌کارند معاش خود را تأمین می‌کنند.
او نیز مانند برادرش حسن اجاره دار از اعضای حزب جمهوری اسلامی و شورای مرکزی آن بود. حسن اجاره دار در جلسه بمب‌گذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی کشته و ابوالفضل اجاره‌دار در این حادثه مجروح شد. وی سپس در تأسیس حزب اعتدال و توسعه شرکت کرده و از بنیانگذاران این حزب گشت.
مالک و بانی اصلی این پارک اکبر خان بیگلربیگی (درگذشته ۱۳۰۷ ه‍.ق) از مالکان و متمولان طراز اول ایران در عصر ناصری و اجاره دار گمرکات شمال ایران بود. معروف است که غرس نهال‌های این پارک که امروزه درختان تنومندی شده‌اند و نیز خیابان کشی و احداث عمارت تابستانی واقع در آن که معروف به عمارت کلاه فرنگی است، همگی تحت نظارت شخص اکبر خان صورت پذیرفته است.