اثرمان

معنی کلمه اثرمان در لغت نامه دهخدا

اثرمان.[ اَ رَ ] ( ع اِ ) شب و روز. ( منتهی الارب ). مَلوان.

جملاتی از کاربرد کلمه اثرمان

زمینه‌هایی که ماهر از اواخر دورۀ جنوب تا پایان دورۀ ماسک تجربه کرد او را به دوره‌ای به نام دورۀ «اسطوره» رساند که سال‌های 1386 و 1387 سال‌های مشخص آن است. می‌گوید: «من همیشه به اسطوره‌ها و کهن‌الگوها نظر داشته‌ام. اسطوره، خالص‌ترین شکل هستی انسانی است، اگرچه گاه جز کلیشه‌ای از آنها نمی‌بینیم. مهم این است که عناصر اسطوره‌ای را به گونه‌ای خلاق وارد اثرمان کنیم. بخشی از اساطیری که محمل ذهنی من بوده ریشه در انتزاع دارند. اگرچه به هیچ وجه در پی آن نبوده‌ام که جهان را انتزاعی ببینم. بیشتر دنبال مؤلفه‌ها و مفاهیم گم شده در فرهنگ و تاریخ بوده‌ام.»