معنی کلمه ابیار در لغت نامه دهخدا
تا کشت تخم مهر تو، یکدم جدا نشد
از چشمه سار خون جگرآبیار چشم.کمال اصفهانی.
آبیار. [ آب ْ ] ( اِخ ) نام محلی کنار راه سمنان و دامغان میان سمنان و تلیستان در 230 هزارگزی طهران.
ابیار. [ اَب ْ ] ( اِخ ) نام قریه ای بجزیره بنی نصر میان مصر و اسکندریّه. ( مراصدالاطلاع ).
ابیار. [ اَب ْ ] ( ع اِ ) ج ِ بئر.