ابن مرزبان

معنی کلمه ابن مرزبان در لغت نامه دهخدا

ابن مرزبان. [ اِ ن ُ م َ ] ( اِخ ) ابواحمد عبدالرحیم بن علی بن مرزبان فارسی. در علوم شرعیه و طب بارع بود و در دولت آل بویه قضاء شوشتر و ریاست بیمارستان بغداد داشت. وفات بجمادی الاولای سال 396 هَ.ق. ( از قفطی ).
ابن مرزبان. [ اِ ن ُ م َ ] ( اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن خلف بن المرزبان. او بطریقه و اسلوب احمدبن طاهر از ابناء خراسان میرفت و حافظ اخبار و اشعار و طرائف بود. و از کتب اوست : کتاب الحلوی فی علوم القرآن. کتاب اخبار ابن قیس الرقیات و مختار شعره. کتاب المتیمین المعصومین. کتاب الشراب. کتاب المساعدین. کتاب الروض. کتاب الجلساء و الندماء. کتاب السودان و فضلهم علی البیضان. کتاب القاب الشعراء. کتاب الشعر و الشعراء. کتاب الهدایا. کتاب الشتاء و الصیف. کتاب النساء و الغزل. کتاب اخبار عبداﷲبن جعفربن ابی طالب. کتاب ذم الحجاب و العتب علی المحتجب. کتاب ذم الثقلاء. کتاب اخبارالعرجی. ( از ابن الندیم ).

معنی کلمه ابن مرزبان در فرهنگ فارسی

او بطریقه و اسلوب احمدبن طاهراز ابنائ خراسان میرفت

جملاتی از کاربرد کلمه ابن مرزبان

ابن حوقل می‌گویند: «حسن ابن مرزبان، بندار محمد بن واصل و پس از او بندار یعقوب لیس بود.»
ابو احمد عبدالرحمن بن علی بن مرزبان طبیب مرزبانی معروف به ابن مرزبان یک صاحب‌منصب و پزشک فارس بود که به آل بویه خدمت می‌کرد. او شاگرد ابن سینا بود.