ابرویز

معنی کلمه ابرویز در لغت نامه دهخدا

ابرویز. [ اَ ب َرْ ] ( اِخ ) معرب پرویز. نام پادشاه ساسانی.

معنی کلمه ابرویز در فرهنگ فارسی

معرب پرویز نام پادشاه ساسانی

جملاتی از کاربرد کلمه ابرویز

از این زمان تا اواخر بنی امیه و قیام ابومسلم خراسانی اطلاعاتی از این خاندان دردست نیست. در اواخر بنی امیه ابومسلم از مسمغان درخواست کرد تا خراجی که قبول کرده‌است بپردازد اما مسمغان این درخواست را رد می‌کند؛ در مقابل ابومسلم سپاهی را به سوی مسمغان می‌فرستد که کاری از پیش نمی‌برد و به مسمغان تا دوران خلافت منصور عباسی گزندی نمی‌رسد. در زمان منصور بین مسمغان و برادش ابرویز اختلاف و رنجش پیش می‌آید و ابرویز به نزد خلیفه می‌رود که مصادف می‌شود وقایع قیام راوندیه و خلیفه را در سرکوب قیام همراهی کرده و اعتماد او را جلب می‌کند.