اب جوش

معنی کلمه اب جوش در لغت نامه دهخدا

( آب جوش ) آب جوش. [ ب ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آبی که در آن جوش یعنی بی کربنات سود و حامض طرطیر کرده و چون گوارشی آشامند. || ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آب جوشان.

معنی کلمه اب جوش در فرهنگ فارسی

( آب جوش ) ( اسم ) ۱ - آبی که در حال جوشیدن است آب جوشان . ۲ - آب گرم معدنی . ۳ - آبی که در آن جوش یعنی بی کربنات سود و اسید طرطیر کنند و مانند گوارشی بیاشامند .
( آبجوش ) آبی که در آن جوش یعنی بی کربنات سود و حامض طرطیر کرده و چون گوارشی آشامند آب جوشان

جملاتی از کاربرد کلمه اب جوش

گفته می‌شود این روش بسیار دردناک بوده و درد آن مانند ریختن اب جوش روی سینه است.